مسعود فرهمندفر به خبرنگار مهر گفت: کتاب «تاریخ ادبی و تاریخنگاری ادبی» درباره نظریات تاریخ ادبیات نویسی است که سال آینده توسط سازمان سمت منتشر میشود. همچنین ترجمه نمایشنامه «عروسکخانه» اثر نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس معاصر آمریکایی ربکا گیلمن را نیز با نشر سیاهرود در دست انتشار دارم. این نمایشنامه سال ۲۰۱۰ نوشته شده و یک اثر پاستیش و پسامدرن است. نویسنده شخصیتهای نمایشنامه «عروسکخانه» هنریک ایبسن را از قرن نوزده به قرن بیستم آورده است.
وی در توضیح کتاب «تاریخ ادبی و تاریخ نگاری ادبی» اشاره کرد: کتاب مجموعهای است از چهارده مقالۀ نظری که در سه بخش، بهدقت گزینش و به فارسی ترجمه شدهاند. در بخش نخست به «معنای تاریخ ادبی» پرداخته میشود؛ در بخش دوم بهطور مفصل به «مسئلۀ روش و نظریه» توجه میشود و در بخش آخر نیز «چشمانداز تاریخ (نگاری) ادبی» واکاوی میشود.
این پژوهشگر و مترجم درباره علت ترجمه این کتاب گفت: وقتی چارچوب نظری مدونی در زمینۀ تاریخنگاری ادبیات فارسی وجود ندارد، قدم نخست میتواند این باشد که از تجارب کشورهای پیشرفتهتر بهره ببریم. سنت تذکرهنویسی در ایران قوی بوده است ولی تاریخنگاری ادبی، از منظری انتقادی و بهشکلی روشمند، چندان پیشینهدار نیست. اما در اروپا بهویژه در سالهای ۱۹۸۰ تلاشهای گستردهای شده است تا چارچوبهای نظری و انتقادی تازهای ارائه شود.
فرهمندفر ادامه داد: در این سالها نوعی چرخشِ پارادایم در نظریۀ تاریخنگاری ادبی، بهسمت برساختگرایی روایی و تاریخگرایی نوین دیده میشود. البته این رویداد پس از جریانهای دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بود که طی آن، تاریخ و تاریخنگاری با تردیدهایی هستیشناسانه و روششناسانه مواجه شد. اما پرسش بنیادین این است که ایراد تاریخ ادبی سنتی چه بود؟ نخست اینکه، تاریخهای ادبی سنتی غالباً تکمؤلفاند، و بررسی آثار ادبی مختلف از دریچۀ یک ذهنیت و یک ایدئولوژیِ خاص خالی از اشکال نیست. در جهان غرب، این سنت تاریخنگاریِ تکصدایی از اواخر دهۀ ۱۹۷۰ از رواج افتاد.
وی درباره نکته دوم گفت: دوم اینکه، تمرکز تاریخنگاری ادبی در گذشته بیش از هر چیز بر ایجاد نوعی «Canon» یا منتخبی از «آثار معیار» بوده است؛ ناگفته پیداست که این امکان وجود داشته که برخی آثار شایسته، به دلایلی غیرفنی، در میان این آثار معیار قرار نگیرند و در حاشیه بمانند. امروزه در تاریخنگاری ادبیِ غربی معمولاً صحبت از بازاندیشی در مجموعه آثار معیار مطرح میشود و گروه مؤلفان میکوشند به آثار ادبیِ در حاشیه مانده نیز توجه کنند. دلیل دیگر اینکه تاریخ ادبی سنتی هیچگاه به «تاریخمندی» خود نیندیشیده است، به اینکه نمیتواند بیرون از تاریخ بایستد و همزمان ادعای ارائۀ نوعی تاریخِ جهانروا و بیزمان و کلی total history را داشته باشد.
نظر شما